پیاده نظام آن قسمت از قشون که افراد آن پیاده اند و اسب ندارند ادامه... آن قسمت از قشون که افراد آن پیاده اند و اسب ندارند تصویر پیاده نظام فرهنگ فارسی عمید
پیاده نظام (دَ / دِ نِ) پیادۀ سپاهی. مقابل سواره نظام. سپاهیان پیادۀ منظم. لشکریان بی مرکب: پیاده نظام عروس میدان جنگ است ادامه... پیادۀ سپاهی. مقابل سواره نظام. سپاهیان پیادۀ منظم. لشکریان بی مرکب: پیاده نظام عروس میدان جنگ است لغت نامه دهخدا
پیاده نظام آن قسمت از قشون که افراد آن پیاده اند و اسب ندارند ادامه... آن قسمت از قشون که افراد آن پیاده اند و اسب ندارند تصویر پیاده نظام فرهنگ لغت هوشیار
پیاده نظام ((~. نِ)) بخشی از لشکر که افراد آن پیاده اند ادامه... بخشی از لشکر که افراد آن پیاده اند تصویر پیاده نظام فرهنگ فارسی معین